مالی2

ساخت وبلاگ
من همیشه به بچه هام میگم، اصلا و ابدا و به هیچوجه خودتون رو مهم فرض نکنید که فلان کار رو کردم یا فلان چیز رو دارم یا فلان شخص هستم، کافیه یه لحظه خدا نخواد و هیچکدومش نباشی به هر چی که داری راضی باش و غره نشو. به داشته های دیگران هم چشم نداشته باش، خودت رو بسپر به دست آفریننده ت و در کاری که دوست داری نهایت تلاشت رو کن و منتظر بهترین نتایج هم نباش چیزی که مهمه تلاشته و چیزی که حتمیه اینه که خدا زحمت هیچ کسی رو بی نتیجه نمیگذاره. بیچاره بچه هام چه مادر وروره جادویی دارن دائم فکش می جنبه نه؟ مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:41

توی دنیایی که فقط زورت به خودت برسه و تلافی هر چی دق و دلی از دنیا داری سر خودت دربیاری میشه همین . اینکه توی این هوای قشنگ و بهاری بچپی توی خونه گاهی رخت بشوری یا ته یه قابلمه رو بسابی یا بشینی پای درس پسر کوچیکه و دختر برادر و کل روزت رو داغون بدی که یه وقت نمره اونها کم نشه، یا غذای اون یکی دیر نشه یا لباس یکی دیگه چروک نباشه یا متن فلان کتاب ننوشته نمونه یا هزار کوفت و مرض دیگه بعد ببینی روزها گذشتند و گذشتند و تو مثل همیشه مثل ماه پیش یا پارسال یا ده سال پیش یا هر وقت دیگه به بهانه ای روزهای قشنگ و آفتاب تابان و نسیم جان بخش بهار رو از دست دادی و حالا که شنیدی بعد قرنی خواهرات میخوان بیان یه شب خونه ت بخوابن کلی کار برای انجام دادن داری که مدتها بهشون بی توجه بودی...کلی خنده نکرده، کتاب نخونده و فیلم ندیده داری و همش داری میدوی ببینی بقیه چقدر از کنارت بودن آسایش دارند ببینی چقدر مادر و همسر و دختر و آدم نمونه ای هستی چقدر مسئولیت پذیری بعد درخت ها یه کم اونور تر از تو برگ بریزند، یخ بزنند، برگ و شکوفه و میوه دربیارن و تو هنوز توی خونه نشستی و داری فکر می کنی چرا کارهام پیش نمیرن؟ چرا هر چی میدوم سر پله اولم؟ چرا چرا و انقدر چرا توی کله ت انبار شده باشه که نتونی یه لحظه فکر کنی که کاش امروز رفته بودم توی حیاط ، کاش رفته بودم توی کوچه برای خرید یا حرف زدن با یه همسایهقبلا که جوونتر بودم جنگلی از کاش دور و برم رو گرفته بود و حالا دشتی از چرا مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:41

امروز بچه ها یه سورپرایز خیلی جالب برامون داشتند. اونم این بود که کرسی رو از زیرزمین آورده بودند و توی ایوون گذاشته بودند و دورشو پشتی چیده بودند. توی هوای سرد و بارونی با کاپشن و کلاه نشستن زیر کرسی داغ و نوشیدن چای آتیشی و نگاه کردن به ریزش قطره های بارون روی شاخه های لخت درختها حس و حال بی نظیری داشت. گرمای کرسی آنقدر می چسبید که ناخودآگاه چشمامون سنگین میشد و دلمون نمی خواست هیچ چیزی ما رو از اون هوای لذت بخش جدا کنه. فضا آنقدر دوست داشتنی بود که شب قابلمه ماکارونی و کاسه سالاد کاهو رو آوردیم همونجا بشقاب بشقاب کردیم دستمون گرفتیم و انگار که رفته باشیم گردنه اسالم به خلخال دسته جمعی خوردیم و خندیدیم و سر ته دیگ غذا با هم جنگیدیم. اون هم نه توی یه سفر دور و دراز جایی زیر سقف ایوون خونه و در نزدیک ترین فاصله با قطره های بارون مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:41